سلام دوستای گلم
سال نوتون مبارک
دوستان راستش میخواستم یکم درد دل کنم .خواهرم دلم رو شکسته تو این مدت تعطیلات که خونه مامانم بودم جدای اینکه کار نمیکنه و با شوهرم بد رفتار میکنه تیکه می ادازه به من هم همینطور تو جمع دوستاش و فامیل دیشب برگشت گفت اره اینا مهلت نمیدن ما بریم جایی یا ما نباشیم هم اینا میان
منم بهش گفتم مگه من بخاطر تو میام؟
خدایی یک هفته نرم مامانم طاقت نمیاره ناراحت میشه همینطور پدرم زنگ میزنه پاشید بیاید و همینطور شوهرم رو خیلی دوست دارن و بهش احترام میذارن اما خواهرم نه
بهش پول قرض دادم دیشب میگه پولتو ندم چیکار میکنی منم به شوخی گفتم به پدر میگم شروع کرد دعوا بعد میگه من شوخی کردم منم گفتم منم شوخی کردم برگشته میگه نمیر پولتو پس میدم درصورتیکه خودش شروع کرد و من تا حالا هیچی نگفتم
یا مثلا کاری میکنه من یه حرفی بزنم بعد به بقیه میگه ببنید من شوخی کردم باهام چجوری برخورد کرد؟
میدونه من بیجنبه ام باز شوخی میکنه یا میدونه از چی ناراحت میشم دست میذاره رو اون موضوع
من خیلی هواشو داشتم و دارم چون تو دار دنیا یه خواهر دارم اما اون همیشه منو ناراحت میکنه با حرفاش دیشب خیلی گریه کردم چون خیلی سعی میکنه منو جلو همه بد نشون بده کاری میکنه همه بگن ببینید الناز بده
خیلی ناراحتم این ماه نمیخام برم خونه مامانم تا خودش تنها بمونه اما طاقت نمیارم مامان بابام رو نبینم
چیکار کنم انقدر حرص نخورم از دست کاراش